آقاي مهدي مسائلي آسيبشناسي متيني از مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي منتشر کردهاند:
http://mobahesat.ir/21842?unapproved=10344&moderation-hash=d9297a2061dee1ebdf13c50a9e13c14d#comment-10344
در حاشيه آن مطلب:
شايد مهمترين مشکل موافقان و حتي مخالفان وحدت اسلامي، منقح نبودن «مباني نظري» و «روشهاي عملي» وحدت است. حتي عنوان پرتکرار #وحدت در اين مسير به شدت رهزن مينمايد. دست کم راه حل برخي از نقدهاي مهم آقاي مسائلي هم بازنگري عالمانه در همين مباني و روشها است.
يکي از آثار نگاههاي ضعيف و رويکردهاي غير علمي اين است که جامع و مانع نيستند. در خصوص مسئله تقريب نه دقيقا بحث ميشود که «چرا هدف، فقط تقريب بين مذاهب اسلامي است (نه بين تمام شرايع و .)؟» و نه اينکه «چرا از مذاهب اسلامي، فقط وهابيان و تکفيريها از دايره تقريب خارج ميشوند؟».
بحث و تحقيق آزاد، دقيق و روشمند، کمک خواهد کرد که شاهد نهادينهشدن رويکردهايي اصلاحشده و کارآمد باشيم.
اطلاعيه روابط عمومي شوراي سياستگذاري ائمه جمعه درباره لغو سخنراني رئيس مجلس در کرج
(http://yon.ir/YTuCq)
از جهات مختلف قابل تأمل است که به 3 نکته مهمتر اشاره ميکنم:
1. اگر اصول و مباني سياستها و رويکردهاي مواجهه سياسي ائمه جمعه مورد بازبينيهاي موشکافانه و دقيق علمي، ديني و جامعهشناختي قرار گيرد، قطعا شاهد تغييرات و اصلاحات مهمي خواهيم بود. اميدوارم شوراي سياستگذاري چنين سعه صدري از خود نشان دهد.
2. تأکيد ويژه اين اطلاعيه بر تکصدايي در جامعه مذهبي و هماهنگيهاي حداکثري بين خطبههاي نماز جمعه با سياستهاي بالادستي، خطر مستقل نبودن ائمه جمعه را هر چه بيشتر به رخ ميکشد.
3. اين بيانيه در دوره مسئوليت آقاي حاج علي اکبري صادر شده، که به عنوان فردي غيرسياستزده شناخته ميشود. شايد نياز باشد دوستاني که از تغيير آقاي تقوي (که لايههاي سياسياش بر اهلش پنهان نيست) ذوقزده شده بودند، تجديد نظر کنند. نااميدي روا نيست، اما اينکه به چه چيزي يا چه کسي و چقدر و چگونه اميدوار باشيم مهمتر است.
يکي از مسائل مهم که هميشه (و خصوصا در ايام انقلاب) بايد مورد توجه کافي قرار گيرد، ملاکهاي ارزشمندي وحدت است.
* آيا هر وحدتي بر حول هر محوري ارزشمند است؟
* آيا هر رويکرد و تفسيري از انقلاب و انقلابيگري، شايستگي محور شدن براي وحدت دارد؟
* اگر منشأ اختلاف، ظلم کسي باشد، چه کسي مسير ضد ارزش را ميپيمايد: کسي که ظلم ميکند يا کسي که مظلوميت خود يا ديگران را فرياد ميزند؟ يا هر دو؟
* اگر حرکت اجتماعي کسي يا گروهي بر اساس معيارهايي باشد که لازمهاش اختلاف و اظهار اختلاف باشد، وظيفه حاکميت و حاکمان در قبال او چيست (خصوصا اگر آن مخالف، با حکومت يا با بخشي از حکومت درگيري نرم يا سخت داشته باشد)؟
* براي دعوت به وحدت، آيا ميتوان سخني بر زبان راند که خود آن سخن، منشأ اختلاف جديد و ديگري باشد؟ مثلا آيا ميتوان همه کساني را که با عدهاي مخالف و مختلفاند، به تبعيت از هواي نفس متهم کرد؟
و .
همانطور که هنوز فقه مذاکره و فقه صلح و فقه جنگ (آنگونه که بايد و شايد) استخراج نشده، فقه وحدت هم از آب و گل درنيامده است. فقه مبتني بر منابع وحياني پيشکش، ظاهرا عموم تصميمگيران و تصميمسازان (از قديم و جديد) در اين زمينهها يد بيضايي از علم مبتني بر عقل و تجربه هم نشان ندادهاند و نميدهند.
هميشه نميتوان با تمسک به ظواهر هيجانات مقطعي، وحدت ساخت؛ چه رسد به نهادينه کردن وحدت در جامعه.
22 بهمن 1397
https://eitaa.com/anbaz60
شايد مهمترين دستآورد انقلاب ايران در 40 سالگي، يکصدا شدن عدالتطلبان و بلندتر و علنيتر شدن فرياد و تجمعشان باشد.
فريادهاي عدالتخواهي جوانان و جوانمرداني اينچنين، مرا ياد اين جمله امام خميني (ره) مياندازد:
«آنچه براي اين جانب غرورانگيز و افتخارآفرين است روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادتطلبي اين عزيزان [است] -که سربازان حقيقي ولي الله الاعظم ارواحنا فداه هستند- و اين است #فتح_الفتوح».
پژواک فرمان امير مؤمنان (عليه السلام) به مالک اشتر همچنان ميپيچد که ايشان را نزديکترين افراد به خود قرار دهد:
ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَى الضُّعَفَاءِ بِالْإِنْصَافِ وَ أَقَلَّهُمْ لَكَ مُنَاظَرَةً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ فَإِنَّهُمْ يَقِفُونَكَ عَلَى الْحَقِّ وَ يُبَصِّرُونَكَ مَا يَعُودُ عَلَيْكَ نَفْعُهُ
اما روي ديگر اين فريادها مسئلهاي بسيار مهم است:
چرا و چگونه به شرائطي رسيدهايم که عدالتخواهان، ناچار از فرياد باشند؟
چرا عدالتخواهي بدون هزينه امنيتي محقق نميشود؟
چرا در ميان کساني که براي عدالت هزينه ميدهند يا اين هزينهها را ميکاهند، رد پاي چنداني از اکثر قريب به اتفاق مسئولان بلندپايه و رسمي کشور (حتي قوه عدليه) نميبينيم؟
.
اين بزرگترين دستآورد انقلاب، بزرگترين انقلاب لازم در عرصه مديريت جامعه است. به اميد روزي که به ثمر نشيند.
.
اين عزيزان دادخواه، در واقع جور امثال مرا هم به دوش ميکشند. يادکرد بخشي از آنها کمترين خدمتي است که از دستم برميآيد:
#سيد_مهدي_صدرالساداتي
#سعيد_زيباکلام
#محمدکاظم_کاظمي شاعر عزيز افغانستاني
#وحيد_اشتري
#محمدجواد_معتمدي_نژاد
#ميلاد_گودرزي
#سلمان_کديور
#هادي_مسعودي
ساير #عدالتخواهان_شيراز
#نادر_فتوره_چي
#سعيد_ابراهيمي_خوي
#ميثم_صفاريان
#منصور_نظري
#ياشار_سلطاني
شايد #احمدي_نژاد
و .
اين عزيزان با هر نيتي در اين ميدان باشند، تلاش و همتشان ستودني است و مسئولان کشور و علما و بزرگان حوزههاي علميه بايد قدر پاکباختگان را بدانند.
22 بهمن 1397
https://eitaa.com/anbaz60
فصل اول:
اساسا در دوراني زندگي ميکنيم که مصون دانستن شخص يا صنف خاصي از نقد، قابل فهم نيست. البته چه بسا چنين مصونيتي در سابق هم نبايد وجود ميداشت. طبيعتا #مراجع_تقليد نيز از اين قاعده مستثنا نيستند، بلکه ايشان بايد همواره به شکلي عميقتر و جديتر در معرض نقد باشند؛ چه اينکه بايد عدالتشان معلوم شود تا صلاحيت مرجعيت داشته باشند و احراز عدالت، بدون بررسي، نقد و کشف موارد ضعف و قوت تصميمها و رفتارهاي ايشان ممکن نيست.
از طرفي هم نميتوان نقد مراجع را منحصر در عدهاي از طلاب و روحانيان دانست و عموم مردم را عاجز از نقد ايشان شمرد.
اما مسئلهي اساسي در زمينهي نقد، #ملاک_ارزيابي است.
.
به طور کلي منشأ رفتارهاي اشتباه مراجع را يکي از دو امر ميدانم: تشخيص خطا و روش معيوب. طبيعتا دستهي اول قابليت بيشتري بر حمل بر صحت دارد، هر چند که ممکن است همان هم مانع احراز عدالت باشد.
.
فصل دوم:
آقاي #محمد_يزدي نامهاي سرگشاده به #آيت_الله_شبيري_زنجاني نوشته و انتقاد تندي از ديدار ايشان با #سيد_محمد_خاتمي و جمعي از اصلاحطلبان وارد کرده است.
لينک نامه:
http://yon.ir/JQXAz
ميتوان گفت آنچه در ذهن آقاي يزدي ملاک نقد رفتار آيت الله شبيري است در موارد زير تحليل و جمعبندي ميشود:
1) بياحترامي به نظام جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري بر اساس سه مقدمه:
اولا: افراد ملاقات شده، براي نظام جمهوري اسلامي و مقام معظم رهبري (دام ظله العالي) احترامي قائل نيستند،
ثانيا: ديدار با چنين کساني مصداق بياحترامي مذکور است،
و ثالثا: احترام به آيت الله شبيري زنجاني (يا احترام به مرجعيت) «در سايه احترام به نظام اسلامي حاکم، رهبري و شأن مرجعيت است».
2) ناراحتي و تعجب مقلدين و حوزيان
3) قانعکننده نبودن توضيحات آيت الله شبيري براي آقاي يزدي در دو مرحله از مکاتبات پيشين در مورد برخي از مسائل ديگر
4) فرصت داشتن آيت الله شبيري براي «حضور در منزل آقايي در تهران و ملاقات با اين آقايان» در عين فقدان فرصت ايشان براي ملاقات با هيئت رئيسهي مجمع عمومي اساتيد.
.
بر اساس دانستههاي من اين ديدار آيت الله شبيري هيچ اشکالي ندارد (خصوصا اگر معلوم شود يا احتمال داشته باشد که پس از 9 دي 1388، برخي از مسئولان مهم جمهوري اسلامي مانند رئيس مجلس و . و حتي مثلا شخص مقام معظم رهبري هم با سيد محمد خاتمي ديدار داشتهاند)، اما شايد لازم بود تأکيد ميکردند که تصاوير آن ملاقات منتشر نشود (و البته شايد هم در عدم چنين تقيهاي حکمتي باشد).
اما آنچه آقاي محمد يزدي به عنوان ملاکهاي ارتکازي پذيرفته است، جاي بحث طلبگي جدي دارد. فعلا با اشاره، به ذکر يک نقد و يک حاشيه مهمتر از متن اکتفا ميکنم:
الف) آقاي يزدي و عموم حوزويان و متدينان را به تأمل در اين پرسش دعوت ميکنم: «چرا بايد شرائط حوزههاي علميه به گونهاي باشد که مرجع تقليدي مثل آيت الله شبيري زنجاني (که اتفاقا عموم مردم هم به ايشان دسترسي نسبي دارند)، فرصتي را براي ملاقات با هيئت رئيسهي مجمع عمومي اساتيد حوزههاي علميه اختصاص ندهند؟!».
ب) نقد از درون، آن هم نقد علني و بدون لکنت و بلکه با حمايت بزرگان و نهادهاي رسمي، مطالبهاي است که سالها است در درون حوزههاي علميه و نظام جمهوري اسلامي وجود دارد.
البته شخصي مثل آقاي #حسن_رحيمپور_ازغدي ميگويد: «براي #نهي_از_منکر در نظام اسلامي و از مسئولان نظام، بايد هزينه داد؛ بايد زندان هم رفت. بايد هم نهي از منکر بکنيد و هم زندان برويد».
به هر روي، اگر اين اقدام آقاي محمد يزدي فراگير شود و ديگران هم بتوانند همان کنند که ايشان کرده، و خود آقاي يزدي و مجموعهي متبوع ايشان هم مصون شمرده نشوند، در اين صورت ميتوان کورسويي از اميد به گسترش بيشتر عدالت در کشور داشت. اما دريغا و دردا که .!
http://yon.ir/3fAsf
کانال تلگرامي:
@anbaz1360
@sajjaddinparastiesaaleh
درباره این سایت